اعتراف میکنم ...
چهار سال پیش باید آندوسکوپی میکردم. از یه لوله باد میفرستن تو باسن مبارک که راحت دیده شه.
دکتره نمیدونم چی بود داستان که بادو خالی نکرد آخرش. یه تاکسی گرفتم برم خونه.
وسطا راه دیگه داغون فشار آورده بود از دستم در رفت گوزیدم.
منم دیگه دیدم آبروم رفته دلدرد شدیدم دارم از فشار باد، هر چی بود دادم.
انقدم فشارش زیاد بود کل ماشین رفته بود رو ویبره.
راننده لامصب جاده رو ول کرده بود نعره میزد یا امام هشتم...یا حسین.
یه پیرمرده هم داد میزد حواست به جلو باشه.
راننده فهمید من گوزیدم زد بغل گفت یابوو گم شو پایین نزدیک بود تصادف کنم
نظرات شما عزیزان: